یه مامانی دیگه نیست

ساخت وبلاگ
حسابی در هم برهم شده
نشریه فقط تا فردا مهلت داده
مریم پیام داده واسه نشریه یه متن طنز دیگه هم بنویسم بفرستم واسش
پیام اومد یه مامانی فوت شده
همون مامانی که معلم دوست داشتنی عربیمون میگفت افتخارش اینه که ناخوناشو کوتاه میکنه
میدونید من این معلم عربیمونو خیلی دوست داشتم
از عربی بدم میومد اینقدر این معلمو دوست داشتم یادم نمیاد نمره کمتر از 19 تو درسش گرفته باشم
میدونید خیلی خوب بود
خیلی هم مامانشو دوست داشت
ازینا بود که همیشه یکی از خوشبختیاشو وجود مادرش میدونست
شراره اومد خونه گفت سرکلاس گفته حال مادرش بده تا خوب نشه نمیاد سر کلاس
سپرده یکی دیگه بیاد و بعد زده زیر گریه
یه اسطوره صبر وقتی گریه میکنه یعنی اوضاع خیلی خرابه
امیر مهدی ژوله نوشته بود مامانا هیچوقت نمیمیرن
خیلی دلم میخواست الان اینو بهش میگفتم
خیلی دلم میخواست بگم خانوم گریه نکنید شما همونی هستین که ناخونای مادرتونم کوتاه میکردین خوشبحالتون خانوم که همه کاری واسش کردین الان حسرت ندارین
خیلی دلم میخواست اینارو بهش بگم...
جای همه خوبیایی که در حقم کرده بود
جای اون وقتی که حالم گرفته بود بهش گفتم خانوم چرا وقتی دعای ما اجابت نمیشه میگن بهمون التماس دعا ؟چرا واسه بقیه دعا کنیم؟
گفت تا بقیه هم واست دعا کنن تو اینهمه دعا شاید خدا صدای یک نفرو شنید شایدبه خدا ثابت کردی امیدتو هیچجوری از دست نمیدی حتی واسه دعای بقیه
 اما
 پیام دادم به مریم گفتم الان دیگه نمیتونم متن طنز بنویسم
شرمنده......

خط خطی های ذهن یک دیوانه...
ما را در سایت خط خطی های ذهن یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparazit373e بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 2 آذر 1395 ساعت: 5:04